سه‌شنبه، مرداد ۲۰

حرکت بی بی سی فارسی و افراطیون در یک جهت

بعد از جریانات انتخابات صدای امریکا و بی بی سی با مردم و جریان حامی میر حسین موسوی همراهی نشان می دادند. به نوعی که برخی آن موقع فکر می کردند واقعا حسن نیت یا اطلاع رسانی سبب این رفتارهاست. ولی چند روزی است تغییری محسوس در برنامه این شبکه ها دیده می شود. به نظر می رسد که تمایلی در این رسانه ها به وجود آمده تا حرکت اصلاحی مردم را به سوی ساختار شکنی و انقلاب سوق بدهند. در حالی که این خواست ما نیست. خواست میر حسین هم نیست. یکبار در این کشور انقلاب شد و لطمات و هزینه هایی که بر کشور تحمیل شد هنوز مشهود است. ما مخالف ساختار شکنی نیستیم چون وفادار به وضع موجود هستیم، بلکه مخالف انقلاب هستیم چون ساختار شکنی هزینه های وحشتناکی برای کشور دارد. همین جریان اصلاحی برای ما بهترین چیز است و مناسب ترین انتخاب.

در این میانه چه کار باید کرد؟ از یک طرف جریانات افراطی و بی خرد داخلی که فضا را بر هر نوع حرکت مسالمت آمیزی بسته اند و روز به روز مطالبات و خواست های مشروع و قانونی مردم را به سوی رادیکالیسم سوق می دهند. از سوی دیگر جریانات خارجی قرار دارند که در کمین نشسته اند تا از شر یک کشور مستقل در خاورمیانه و کشوری که به گفته تونی بلر زیادی بزرگ است برای همیشه راحت شوند و منافع خود را خاورمیانه تثبیت کنند.

آیا در این فضا راهی به جز سکوت می ماند؟ در شرایطی که افراط و تفریط مانند همیشه در حال سوق یافتن به سمت هدف واحدی هستند و عقلانیت درمحاق؟

دو طرف بازی یعنی خارجی ها و داخلی های جمود اندیش که ابزار قدرت را هم در دست دارند به دنبال منافع نامشروع و ضد ملی خود هستند. جریان اصلاحی در این میان که طبقه متوسط جامعه را هم پشت سر خود دارد خلع سلاح و فقط نظاره گر زمین بازی است. امیدوارم سیستم پیش از اینکه طبقه متوسط جامعه که مبنای توسعه هر کشوری است به جمعبندی برسد که باید ساختار شکنی کند، ایشان را به رسمیت شناخته و وارد معادلات قدرت کند. سمبل این جریان و طرز تفکرهم خاتمی و میرحسین هستند. اگر جز این شود باید منتظر روزهای بدی برای کشور و هزینه های بی فایده دیگری بود.

۴ نظر:

علي گفت...

سلام. من منظور شما را از اصلاح نفهميدم. براساس تعريف اصلاح بايد مجموعه اي وجود داشته باشه كه اصلاح پذير باشه يا امكان اصلاح وجود داشته باشه اما به نظر ميرسه ككه پس از گذشت دو دهه از وقايع مختلف اين حكومت نشان داد كه هرگز حاضر به تغييرات اندك هم نيست. بنابراين اينكه سريع به بي بي سي يا ديگران انگ تغيير يا عدم حسن نيت بديم فكر ميكنم بي انصافي باشه. البته من معتقدم اونها سياستهاي كشور خودشونو دنبال ميكنن نه مارو ولي با اينحال بايد يادآوري بشه كه خيلي از انديشمندان و روزنامه نگاران خارج از كشور هم معتقدند كه اصلاح امكان پذير نيست. من هم مانند شما انقلاب رو نميخواد هزينه اش زياده اما ميتونيد راه بهتر از انقلاب يا فشار خارجي پيشنهاد بديد؟ بهتر بگم ايا ميتونيد راه ديگه اي جز اين بگيد.
متشكرم

مهدی همتی گفت...

متاسفانه تا بین مطالبات اصلاحی و بنیادی تفکیک صورت نگیره و همه مطالبات در ذیل یک چتر جمع شوند طیف اصلاحی محکوم به سکوت و بدتر از اون فناست و البته این قاعده معلول مونوپولی موجود در جامعه ست که همه فریادها فعلا در لوای موسوی فرصت اعتراض پیدا کرده است . تجربه این وضعیت در یک اشل کوچکتر در انجمن های اسلامی و دفتر تحکیم در اواخر دهه هفتادهیچوقت از یادم نمیره. جدا از فشارها و دستهای بیرونی اینکه همه مطالبات و فریادهادر دانشگاهها فقط از طریق انجمن فرصت حضور پیدا می کردند جمع ناهمگونی رو ایجاد کرده بود که دیگه نمی تونستند همدیگه رو تحمل کنند و
اختلافات داخلی زمینه ساز انشقاق سال 80 شد و دو طیف افراطی شیراز و علامه مولود این انشقاق و بچه های معقول و میانه رو دانشگاههایی مثل تهران یا بهشتی نسل سوخته تحکیم .به همین علت من با جبهه فراگیری هم که مهندس اعلام کرده بود زیاد موافق و خوشبین نبودم و در یکی از پستهای چالش هم نوشته بودم .

مهدی محمود رباطی گفت...

متاسفم که علی و آقا مهدی هم تلویحا دارند بر این نظر صحه می گذارند که جریان معقول و دلسوز در برهه هایی نظیر شرایط فعلی که مطالبات انباشت شده به صورت فریادهایی صرفا نفی کننده بروز پیدا می کنند محکوم به سکوت و فناست.
همانگونه که جریان ملی مذهبی در حوادث پس از پیروزی انقلاب محو شد.
واقعا در این شرایط کار دیگری نمی شود به جز تکرار تجربیات تلخ گذشته انجام داد ؟
باید نشست و نظاره گر بود تا دوباره به جای اصلاح دیکتاتوری ، دیکتاتور عزل شود و جایگزین آن دیکتاتوری جدید باشد....
راهکار چیست ؟ من احساس می کنم مردم هم انقلاب نمی خواهند و تا حدودی به هزینه های آن اگاهند ، اما این روند نا خودآگاه در حال رادیکالیزه کردن مطالبات است.

نسرين گفت...

ما با شرايطي روبرو هستيم كه در تارخ بي نظيره.از طرفي همه مون به اين آگاهي رسيديم كه انقلاب بي نتيجه و به عقب برگشتنه و از طرفي هيچ روش ديگري رو نميشناسيم و در تاريخ هم نديديم كه الان بخواهيم از اون روش دوم در مقابل خفقان استفاده كنيم.در مورد شبكه هاي خارجي ، و اصلاحات و روش خاتمي ، شما دقيقا نظر منو داريد. ولي واقعا چه بايد كرد؟