شنبه، بهمن ۱۰

"کالاهای عمومی" آیینه پیروزی یا شکست دولت ها

بر اساس نظریه "انتخاب عمومی" ویژگی هایی برای "کالاهای عمومی" در نظر گرفته می شود که در نتیجه به صورت کلی آن کالاها قابل تولید توسط بخش خصوصی که انگیزه سود آوری و حداکثر نمودن نفع و مطلوبیت شخصی را دارد، نمی باشند. در نتیجه جوامع بشری نوین از همان ابتدای شروع شهر نشینی و زندگی مدرن به شکل امروزی احساس نیاز به پیدایش و بنا کردن نهادی به نام "حکومت" یا "دولت" کردند. در ادبیات اقتصادی رایج سه خصوصیت اصلی برای کالاهای عمومی در نظر گرفته می شود.

الف. غیر قابل رقابت بودن این کالاها. به عبارت دیگر مصرف کنندگان در استفاده از این کالاها رقابتی با یکدیگر ندارند. اگر شهری از زیبایی بصری یا آرامش صوتی مناسبی برخوردار باشد همه از آن بهره مند می شوند. اگر فرد A از زیبایی شهر بهره مند شود مانع بهره مندی فرد B نخواهد شد.

ب. عدم انحصار در استفاده از این کالاها. به این مفهوم که نمی توان شهروندی را از استفاده از یک کالای عمومی محروم نمود. وقتی شهرداری یک پل هوایی برای عبور شهروندان بر یک آزاد راه احداث می نماید نمی توان جهت استفاده از این پل تبعیضی بین مردم قائل شد.

ج. سومین و آخرین خصوصیتی که برای یک کالای عمومی در نظر گرفته می شود نزولی و یا ثابت بودن تابع هزینه آن است. یعنی هر چه افراد بیشتری در تولید یک کالای عمومی مشارکت کنند بالطبع هزینه سرانه کمتر خواهد شد، پس این انگیزه برای همه شهروندان وجود دارد تا آن جایی که می توانند در تولید کالاهای عمومی برای کاهش هزینه و افزایش مطلوبیت خود مشارکت نمایند.

مقولاتی از قبیل امنیت، آموزش، بهداشت، پروژه های عمرانی در مناطق محروم، بورسیه های دانشگاهی و... در دسته بندی کالاهای عمومی قرار می گیرند. ملاحظه می شود که بخش خصوصی انگیزه جندانی برای تولید کالاهایی با این ویژگی ها ندارد. به همین دلیل در طی قرون و سالیان فلسفه اصلی پیدایش حکومت در جوامع گوناگون که همین تامین کالاهای عمومی بوده، ایجاد شده است.

به نظر می رسد بتوان در تمامی کشورهای دنیا عملکرد دولت ها را با میزان موفقیت ایشان در تولید کالاهای عمومی -که رسالت ذاتی و دلیل پیدایش آن هاست- برای شهروندان سنجید. اغلب شاخص هایی که برای نشان دادن میزان توسعه یافتگی کشورها استفاده می شود به نوعی میزان بهره مندی و وضعیت یک کشور در مقوله کالاهای عمومی را نشان می دهد. به عنوان مثال شاخص هایی نظیر توسعه انسانی HDI، امید به زندگی و بسیاری دیگر با مطالعه وضعیت کشورها در این زمینه محاسبه و بیان می شوند. ایران هم از این مقوله مستثنی نیست. آمارهایی که در زمینه وضعیت بهره مندی کشور از کالاهای عمومی ارائه می شوند تا حدودی وضعیت دولت ها و میزان موفقیت یا شکست آن ها را آشکار می نمایند. گذشته از فضای سیاسی و مخرب این روزها برای توسعه کشور، برای مقایسه و سنجش کارآمدی دولت ها باید میران موفقیت ایشان در زمینه عرضه کالهای عمومی را بررسی و ارزیابی کرد.

امنیت را می توان مهمترین کالای عمومی در تمامی کشورهای دنیا در نظر گرفت که خود نشانگر و شاخص بسیاری مسائل به صورت نهفته در خود است. به عبارتی اگر در کشوری امنیت داخلی و آرامش روانی شهروندان تامین بشود می توان آن دولت و حاکمیت را موفق ارزیابی نمود، زیرا امنيت کالايي است عمومي و چندوجهي. امنيت در ابعاد سياسي، اقتصادي، اجتماعی قابل تعريف است. عدم دسترسي افراد جامعه به امنيت به عنوان يک کالاي عمومي و مهم، موجب احساس عدم مطلوبيت در آنها شده و لذا آنها احساس خواهند کرد که سطح رفاهشان پايين آمده است و بدين ترتيب سطح رفاه جامعه پايين خواهد آمد. اينکه سرمايه گذاري در کشوری افت کرده و سرمايه ها از بورس و ديگر بخشهاي اقتصادي خارج بشوند و به خارج از کشور يا به بخش هاي غيرمولد اقتصاد هدايت شوند ناشي از احساس عدم اطمينان و امنیت افراد در یک کشور است، هم چنین آمار فرار مغزها در یک کشور شاخص دیگری برای بهره مندی شهروندان آن کشور از کالای امنیت است. شاخص هایی دیگر نظیر، بهداشت، اعتیاد و سو مصرف مواد، فحشا، مهاجرت به شهرها و حاشیه نشینی، شاخص فساد و... می توانند تا حدود زیادی نشانگر توفیق دولت ها در عمل به وظایف و اهداف ذاتی خود باشند.

یک دولت را زمانی می توان موفق و کارامد ارزیابی نمود که میزان این شاخص ها را در دوره خود نسبت به دولت قبلی یک قدم رو به جلو حرکت داده باشد. علیرغم همه شعارها، تبلیغات و غلوها؛ آمارهای رسمی و واقعیت های مشهود بهترین قاضی برای نمره دادن به عملکردها هستند. هر چند انتظارات، گردش اطلاعات و زندگی روزمره بسیار سریع تر از آمارها واقعیات را برای مردم و شهروندان روشن می کنند. یک دولت تا زمانی مقبول خواهد بود که بتواند به وظایف ذاتی و ماهوی خود عمل نموده و رضایت شهروندان را جلب نماید، در غیر این صورت با افول مقبولیت در اذهان انتخاب کنندگان خود متناسب با کارآمدی یا ناکارآمدیش مواجه خواهد شد.

دوشنبه، بهمن ۵

تخیلات آقای احمدی نژاد پایان ندارد، این بار تورم 5 درصد!

آمدنش در سال 83 همراه بود با وعده آوردن نفت بر سر سفره های مردم و انکار آن بعد از گذشتن از پل انتخابات. این ادبیات هیستریک در دوران ریاست بر قوه مجریه هم چنان ادامه داشت از هولوکاست گرفته تا مدیریت جهان. لیکن پس از یک دوره ریاست جمهوری و کسب تجربه های مدیریتی، ظاهرا هنوز ایشان در رعایت اصل اساسی تفکر قبل از صحبت کردن ناتوان نشان می دهند. هم جهت های سیاسی ایشان نظیر آقای لاریجانی نیز اخیراً بیان کرده بودند که کشور را بر اساس توهمات نمی توان اداره کرد.

دیروز پس از حدود دو ماه تاخیر سرانجام آقای احمدی نژاد مجلس را به رسمیت شناخته و راضی شد لایحه مبهم و پر اشکال بودجه سال 89 را ارائه کند. در هنگام ارائه آن به مجلس با همان استیل حق به جانبِ همیشگی خودش نیز از نمایندگان خواست تا خیلی کاری به کار بودجه نداشته باشند. امّا شاه بیت اظهارات آقای احمدی نژاد در مورد تک رقمی شدن نرخ تورم و کاهش آن به زیر پنج درصد در صورت اجرای قانون هدفمند کردن یارانه هاست. واقعا نمی دانم آقای احمدی نژاد بر چه استدلالی و چگونه این رقم را پیش بینی کرده اند؟ کدام هاتفی از غیب به ایشان وحی کرده است که چنین خواهد شد. آیا واقعا آقای احمدی نژاد با تکیه بر نظر کارشناسی مشاورین اقتصادی خود این چنین اظهار نظر می کند؟ اگر این گونه است باید به حال مملکت گریست که در هنگامه ای که کشور از ظرفیت بالای کارشناسان و صاحب نظران اقتصادی برخوردار است افرادی به عنوان مشاور اقتصادی در دولت حضور دارند که چنین تولید گزارش و مشاوره در عالی ترین سطوح می کنند. در خوش بینانه ترین سناریوها و مطالعاتی که بر مبنای آن ها انجام گرفته است پس از اجرای این قانون ساختار شکن، نرخ تورمی حداقل 40 درصدی در انتظار کشور خواهد بود. این سناریوی خوش بینانه، گزارشی است که مرکز پژوهش های مجلس تهیه و منتشر کرده است. باید اضافه کنم در سناریو های بدبینانه تورّم تا 80 درصد نیز پیش بینی شده است. چگونه است که مشاوران اقتصادی آقای احمدی نژاد تورم را 5 درصد تخمین زده اند؟ آیا در مدل های پیش بینی خود از روش VAR با متغیر ظهور آقا امام زمان (عج) استفاده کرده اند؟ یا نیروهای ماورای طبیعی آقای مشایی را به عنوان متغیر در روش ARDL وارد مدل کرده اند؟ یا...

اگر این چنین نباشد؟ اگر آقای احمدی نژاد با استناد به نظرات کارشناسی و گزارش های نهادهای ذی ربط صحبت نکرده باشد و بر اساس تخیّلات خود و یا بر پایه مشاوره های امثال مشایی و دوستانش اظهار نظر کرده باشد باز هم باید آه و فغان کرد به حال این مملکتی که همسایه هایش شتابان به سمت توسعه می تازند و رییس جمهورش این چنین بی مطالعه و حساب و کتاب در مجلس آن کشور به هنگام تقدیم لایحه بودجه اظهار نظر رسمی می کند.

امیدوارم وقتی روزهایی که -متاسفانه- پس از اجرای این قانون برای کشور قابل پیش بینی است، و سرانجام محتملی که برای آقای احمدی نژاد در پس آن روزها رقم خواهد خورد به وقوع پیوست، آقای احمدی نژاد به سراغ روش همیشگی کتمان حرف های خود نرود. آن زمان نگوید من کِی گفتم تورم زیر 5 درصد خواهد بود و از این جور اضافات. دیگر آن زمان کار از کار وی گذشته است.

در زمانه ای که هر نظر دلسوزانه و کارشناسانه باید با ترس و لرز و با هزینه جان و جانان بیان شود، در زمانه ای که خبرگان امور و استخوان خرد کرده ها باید در کنج خانه ها بنشینند و غصه بخورند و افسوس، فرجام بهتری در انتظار کشور و سند چشم اندازی که برای تحقق آن نرخ رشد اقتصادی 8 درصدی دوران خاتمی لازم است نه 1 درصدی وضعیت کنونی، نخواهد بود. آن رشد، مدیران زمان خود را طلب می کند و این نرخ رشد اقتصادی مشایی ها، بذر پاش ها و علی آبادی ها و سایر مدیران مردود دولت نهم و دهم را. در این شرایط است که روز روشن شب انگاشته خواهد شد و تورم حداقل 40 درصدی، 5 درصد برای مردم بیان می شود.

این پست را با این حدیث مولای همیشه مظلوممان علی (ع) به پایان می برم که:

"همواره دو چیز کمرحکومت ها را خم کرده است؛ دادن امور به دست فرومایگان و کنار گذشتن فضلا و اندیشمندان."

پنجشنبه، بهمن ۱

روی دیگر هدفمندی یارانه ها

اقتصاد کشورهایی مانند ایران که بنا شده بر صادرات منابع طبیعی به صورت خام مانند نفت است از پدیده ای به نام "مصیبت منابع" رنج می برند. حاکمیت در این ساختار نقش پدری را دارد که پول تو جیبی به مردم می دهد. هم چنین همواره مبلغی از طرف دولت ها بر روی کالاهای استراتژیک مانند حامل های انرژی برای کنترل تورم پرداخت می شود. این مبلغ همان سوبسید یا یارانه است. کارکرد اساسی که این یارانه ها دارند راضی نگه داشتن مردم است. به عبارتی کارکرد اصلی یارانه در کشورهایی این چنین اجتماعی و سیاسی است نه اقتصادی.

در ادبیات اقتصادی گاهی اوقات از یارانه به عنوان باجی که دولت به جامعه می دهد تا آن را راضی و مطیع نگه دارد یاد می شود. ایران هم در این دسته از کشورها با بالاترین حجم یارانه پرداختی توسط دولت به مردم قرار می گیرد. در واقع در ایران دولت ها و حکومت ها قریب به بیش از پنجاه سال است که باج سنگینی به مردم می دهند تا آن ها را از خود راضی نگاه دارند.

در وضعیت کنونی کشور اگر این باج به یکباره قطع شود چه اتفاقی خواهد افتاد.

سه‌شنبه، دی ۲۹

چند خاطره از شهید بهشتی

چند روز پیش یک e-mail برایم ارسال شده بود از طرف یکی از دوستان گرانقدر. به نظرم آنقدر جالب آمد تا بگذارم اینجا برای اینکه همه بخوانند. به امید اینکه فرزند این شهید بزرگوار را زودتر در جایگاه واقعی اش ببینیم.

***

از بهشتی پرسید؛ روحانی هم می‌تونه تو شورای شهر بره؟ گفت: روحانی همه جا می‌تونه بره به شرط اینکه علم اون رو داشته باشد نه اینکه تکیه‌اش به علوم حوزوی باشه.

گفت: صرف روحانی بودن به فرد صلاحیت ورود به هر کاری رو نمی‌ده.

***

بنی‌صدر که فرار کرد زنش رو گرفتند. زنگ زد که زن بنی‌صدر تخلفی نکرده باید زود آزاد بشه

آزادش نکردند. گفت با اختیارات خودم آزادش می‌کنم. بهشتی می‌گفت: هر یک ثانیه که در زندان باشه گناهش گردن جمهوری اسلامیه.

***

الآن بهترین موقعیته، برای کمک به پیروزی انقلاب هم هست! نیت بدی هم که نداریم. آمار شهدای ١۵خرداد رو بالا می‌گیم، خیلی بالا، این ننگ به رژیم هم می‌چسبه!

بهشتی بدون تعلل گفت: با دروغ می‌خواهید از اسلام دفاع کنید؟ اسلام با صداقت رشد می‌کنه نه دروغ!

***

بهشتی اسم یک جوان رو داده بود برای شورای صدا و سیما. گفته بودند ولی این مخالف شماست، کلی علیه شما دنبال سند بوده! گفت: او جویاست و کنجکاو. چه اشکالی دارد که سندی پیدا کند و مردم رو آگاه کند.

***

مترجم ترجمه کرد؛ «هیأت کوبایی می‌خواهند با شما عکس یادگاری بگیرند». همه ایستاده بودند تو کادر جز مترجم! پرسید مگه شما نمی‌آیی؟ گفت: همه می‌دونند من توده‌ایم، برای شما بد می‌شود. خندید؛ باید شما هم باشید، دقیقاً کنار من! کادر کامل شد.

***

گفتند حالا که «مرگ بر شاه» همه‌گیر شده؛ شعار جدید بدیم. «شاه زنازاده است، خمینی آزاده است». آشفته شده‌بود. گفت: رضاخان ازدواج کرده، این شعار حرام است. از پلکان حرام که نمی‌شود به بام سعادت حلال رسید.

***

رفته بودند سخنرانی، منافقین هم آدم آورده‌بودند. جا نبود. بیرون شعار می‌دادند. آخر سر گفتند، حاج آقا از در پشتی بفرمایید که به خلقیها نخورید. گفت: این همه راه آمده‌اند علیه من شعار بدهند. بگذارید چند «مرگ بر بهشتی» هم در حضور من بگویند. از همان در اصلی رفت...

***

با بی‌ادبی بلند شد به توهین کردن به شریعتی... بهشتی سرخ شد و گفت: حق نداری راجع به یک مسلمان اینطور حرف بزنی.

هول شدند و چند نفر حرف تو حرف آوردند که یعنی بگذریم. گفت: شریعتی که جای خود! غیر مسلمان را هم نباید با بی‌ادبی مورد انتقاد قرار بدیم .