جمعه، بهمن ۳۰

توسعه سیاسی یا اقتصادی؟

تحلیل مسائل اقتصادی معمولا با ابزار اقتصاد کلان و تئوری های آن انجام می پذیرد. سیاست گذاری های اقتصادی برای نیل به رشد اقتصادی نیز معمولا با استفاده از همین تئوری هاست. یک علامت سئوال قدیمی پس از وقایع انتخابات و به ویژه در چند ماهه گذشته دوباره و پر رنگ برایم زنده شده است که توسعه سیاسی یا اقتصادی، اولویت با کدامیک است؟ آیا واقعا در شرایطی که یک سیستم سیاسی غیر معتقد به توسعه اقتصادی و علم اقتصاد در کشور وجود داشته باشد، فضای کشور یک فضای امنیتی – نظامی باشد، گردش شفاف اطلاعات و رسانه های مستقل به هیچ وجه در کشور وجود نداشته باشد، حاکمیت به هیچ کس حتی مجلس پاسخگو نباشد و مواردی از این دست، تحلیل اقتصادی با استفاده از تئوری های اقتصاد کلان و برنامه ریزی و نقد اقتصادی محلی از ابا دارد یا نه؟ آیا اصلا فضای کسب و کار مناسب برای رشد اقتصادی و سرمایه گذاری و هم چنین فضای علمی مورد نظر در دانشگاه ها برای برنامه ریزی اقتصادی و انجام کارهای علمی مستقل نه با انگیزه سیاسی، قابلیت جامه عمل به خود پوشیدن دارد؟ نظر من بر این است که خیر، یعنی تقریبا برایم روشن شده است که در یک سیستم سیاسی غیر شفاف و بی اعتقاد به برنامه ریزی با گرایش های پوپولیستی صحبت از تئوری های اقتصادی و برنامه ریزی برای توسعه کشور از قبیل سند چشم انداز خیالات است؛ کما اینکه دیده ایم در پنج سال گذشته سند چشم انداز و برنامه های توسعه اقتصادی بیشتر به حالت کاغذ پاره های بی استفاده و بی ارزش در آمده اند. تاریخ اقتصادی سایر کشورها هم نشان می دهد که در ابتدا یک سیستم سیاسی دموکرات و شفاف برقرار شده است و بعد از آن برنامه ریزی و حرکت به سمت شکوفایی علمی و توسعه اقتصادی آغاز شده است، به استثنای چین که محل بحثی طولانی و مبسوط است.

به نظر می رسد تا اوضاع به همین منوال است اقتصاددانان عزیز به ویژه کلان کارها نباید خیلی به ذهن خود فشار بیاورند و به جز کارهای دانشگاهی به فکر امورات دیگر از قبیل نقد و بررسی اقتصادی، برنامه ریزی، جلسه هم اندیشی و... باشند. اقتصاددانان توسعه و نهادگراها می توانند مشغول برنامه ریزی برای بلند مدت باشند و کسانی هم که تخصص اقتصاد خرد دارند می توانند به کسب و کار، ارائه خدمات برای بنگاه ها و امورات شخصیه بپردازند. ولی کسی دیگر به فکر نقد علمی اقتصاد مملکت و یا دادن پیشنهادهای علمی و هم اندیشی و از این جور مسائل نباشد بهتر است؛ وقت برای یک اقتصاددان بسیار با ارزش تر از آن است که بخواهد آن را هدر دهد؛ بدون توسعه سیاسی و ایجاد یک سیستم سیاسی کارآمد رسیدن به توسعه اقتصادی سرابی بیش نیست.

پ.ن : این مطلب را که نوشتم و تمام شد، در یکی از سایت ها هنگام انتشار این پست گزارش زیر را دیدم و بدون شرح آن را پیوست می کنم.

اعتراف سنگین مسعود نیلی درمورد این که دوران تدوین برنامه های توسعه به سرآمده است.

پاييز1386بود كه دراوج «برداشت‌هاي بي‌رويه ازحساب ذخيره ارزي» براي انجام گفت‌وگويي دراين مورد به دفتر دكترمسعود نيلي رفتيم. گفت‌وگو كه شرح حال مفصلي از چگونگي به وجود آمدن حساب ذخيره در برنامه سوم توسعه بود، دوساعت زمان برد و ما درنهايت با تيتر «پايان حساب ذخيره ارزي» دفتر رئيس دانشكده اقتصاد دانشگاه شريف را ترك كرديم.آن روز به وضوح حس كردم كه گفتن چنين جمله‌اي از اقتصادداني كه حساب ذخيره ارزي را طراحي كرده،بسيار دشواراست با اين حال اين جمله گفته شد و ما هم در مجله شهروند شماره 27 آن را انعكاس داديم.آن روزكه براي گفت وگو به دفتر دكترنيلي رفتيم،چيزي حدود 4ماه از حكم تاريخي رئيس دولت نهم براي انحلال سازمان مديريت وبرنامه ريزي مي‌گذشت وما به وضوح مي‌ديديم كه بنيان‌هاي برنامه ريزي وبرنامه نويسي كشور، يك به يك درحال فرو ريختن هستند.ازتابستان 1386 كه آقاي احمدي‌نژاد دستور انحلال نهاد برنامه‌ريزي را صادر كرد،30 ماه مي‌گذرد وتاريخ براي ما به گونه‌اي ديگر تكرار شده است.دوباره براي انجام گفت وگويي درمورد لايحه برنامه پنجم به دفتر دكترنيلي مي‌رويم و او كه يكي از سرشناس ترين برنامه‌نويسان كشور است اين بار از «پايان برنامه‌ريزي و برنامه‌نويسي» درايران سخن مي‌گويد.بازهم حس مي‌كنم گفتن اين جمله توسط آقاي نيلي كه درتدوين دو برنامه نقش مستقيم داشته و به زعم كارشناسان اقتصادي،بهترين برنامه توسعه را براي كشور نوشته،بسيار سخت است چه آن كه دكترنيلي تلاش مي‌كند،60دقيقه مقدمه چيني كند تا درنهايت بتواند همين جمله را برزبان براند.چرا مسعود نيلي كه يكي از اقتصاددانان طرفدار جدي نظام برنامه‌ريزي درايران است،اكنون مي‌گويد «برنامه براي اداره كشور،كاركرد چنداني ندارد» يا اگر و اما مي‌آورد كه «همگرايي وجود نداشته باشد، تدوين برنامه كاري بيهوده است» يا تحليل‌هايي ازاين دست كه درجاي جاي گفت وگو به آن اشاره مي‌كند؟

تعداد اقتصادداناني كه چه درحاشيه وچه درمتن،مخالف برنامه نويسي درايران هستند كم نيست.درميان اين جمع،حتي دوستان مسعود نيلي هم وجود دارند كه با گرايش‌هاي كاملا ليبرالي ازاقتصاد، اصولا مخالف هرگونه برنامه‌ريزي هستند.همچنين كم نيستند افرادي كه برنامه‌هاي توسعه را مانعي براي پيشرفت وعدالت مي‌دانند اما هيچ كس انتظار ندارد روزي مسعود نيلي چنين جمله‌اي برزبان براند. پاسخ را همه مي‌دانند. نيازي نيست به 30ماه پيش برگرديم كه محمود احمدي‌نژاد دستور انحلال سازمان مديريت وبرنامه‌ريزي را صادركرد.نيازي نيست كه به برداشت‌هاي بي رويه از حساب ذخيره ارزي اشاره كنيم. حتي لازم نيست تعداد صفرهاي كسري بودجه دو سال گذشته را بشماريم.فقط كافي است نحوه ارائه لايحه برنامه پنجم توسعه به مجلس را مرور كنيم.لايحه‌اي كه قراراست سند راهبردي 5سال آينده اداره كشورباشد،چندروز پيش از لايحه بودجه به مجلس مي‌رود.لايحه چارچوب ندارد.به سياست‌هاي كلي برنامه پنجم كه توسط مقام معظم رهبري ابلاغ شده،بي‌اعتنايي شده وده‌ها ايراد ديگر كه البته دكترمسعود نيلي به شكل جامعي آن را بازگويي كرده است.

چهارشنبه، بهمن ۲۸

ایران در آستانه محاصره کامل

امروز کجایند کسانی که دم از عزتمندی سیاست خارجی دولت احمدی نژاد می زدند، آنهایی که می گفتند خاتمی مروارید داد تا آب نبات بگیرد و امروز در حسرت یک جلسه مانند جلسه سعد آباد مانده اند؟ در دولت نهم و دهم علیرغم تمام شعارهای تو خالی، هر چقدر دیپلماسی و سیاست خارجی ایران کند، بی بازده و خنثی بوده است دشمنانی که نظام جمهوری اسلامی برای خود و کشور طی این سی سال ساخته است متحد و منسجم در حال پی ریزی اتفاقاتی هستند که از اکنون روشن است چه چشم انداز نامبارکی را برای مردم و کشور رقم خواهد زد. سوریه دوست همیشگی ایران امروز دیگر دست دراز شده دولت آمریکا را نه تنها با مشت پاسخ نمی گوید بلکه با دو دست می فشارد، گزارش هایی که چهارشنبه از بازدید نماینده آمریکا از سوریه مخابره شده است برای ایران بسیار نگران کننده است، بوی سازش قریب الوقوع بین سوریه و آمریکا به استشمام می رسد و معامله بر سر ایران. هم چنین نتایج سفر هیلاری کلینتون به منطقه خاورمیانه و کشورهای حاشیه خلیج فارس نشانگر این مهم است که چه وقایعی در انتظار کشور خواهد بود. در کنار دیپلماسی آمریکا، عملکرد خائنانه روسیه که ریشه 200 ساله در تاریخ دو کشور دارد بسیار حائز اهمیت است. یادآوری این نکته سخت نیست که در روزهایی نه چندان دور بسیاری از دلسوزانی که آن روزها برچسب غربزدگی خوردند و امروز جای خود را به افرادی فشل و ناکارآمد در مدیریت کشور داده اند و بسیاری از آن ها یا در زندانند یا عزلت نشین، گریبان می دریدند که تکیه به روسیه بسان ساختن خانه بر روی آب است؛ ولی کرور کرور پول بیت المال رفت و در عوض نه نیروگاه بوشهر برقی داد و نه موشک S300 تحویل داده شد تا امنیت آسمان ایران تامین شود. این بار هم نظام در عرصه سیاست خارجی چنان عمل کرد که عکس منافع ملّی تامین شود. از روز روشن تر است که دیری نیست تا چین هم با این کاروان علیه ایران هم داستان شود.

در این وانفسا که جنگ نرم و سخت و تحریم اقتصادی و همه چی با هم قاطی شده و دشمنان همه نیرومند، یکپارچه و متحد، نظام با چه اسلحه ای و با چه نیرویی می خواهد جلوی این همه فشار مقاومت کند؟ با نیروی متحد داخلی، با رضایتمندی مردم از دولت، با تدبیر و تجربه دولتمردان، با نیروی ایمان جوانان، با جوانان و روشنفکران و اساتید و دلسوزان دربند، کارگران نه ماه حقوق نگرفته و ناراضی، بی اعتمادی عمیق موجود در کشور، با چه چیزی؟ به راستی مولفه قدرت نظام جمهوری اسلامی امروز در برابر این همه تهدید چیست؟ در یک فریم واقع بینانه امروز چه شاخصه هایی از سرمایه اجتماعی اوایل انقلاب باقی مانده تا مانند آن زمان دوباره نظام بخواهد یک تنه در برابر همه دنیا سینه ستبر کند و از ارزش های مورد نظر خود یا حتی از استقلال کشور دفاع کند؟

امروز با یکی از برادران حزب اللهی که معمولا در طرح های بصیرت به طور سیستماتیک توجیه می شوند صحبت می کردم می گفت راه زنده کردن دوباره آن ارزش ها و باز گرداندن آن سرمایه های ابتدای انقلاب یک جنگ دیگر است. نظام به راهی می رود که آخر آن افسوس و جام زهری دیگر است. اتفاقات پس از انتخابات نشان داد که عقلانیت مدت هاست گوهری کمیاب در تصمیم گیری سیاستمداران و ندبیرگران امور مملکت شده است. ای کاش حداقل خسروان صلاح کار خویش را می دانستند، صلاح مردم پیش کش.

دوشنبه، بهمن ۲۶

Gmail

دو هفته است زندگی مردم را فلج کرده اند وGmail را بسته اند، من هم منتظر چند سری ایی میل کاری که آدرس Gmail خودم را به آن ها برای مکاتبه داده ام. در کتب تاریخ چند سال بعد چقدر خنده دار خواهد بود که بنویسند دولتی در ایران حکومت می کرد که از ترس مردمش ارتباط ایی-میلی آن ها را مسدود می کرد و ادعا داشت 50 میلیون هوادار دارد.

پنجشنبه، بهمن ۲۲

منطق اقتصادی دولت دکتر احمدی نژاد

مطابق با منطق اقتصادی دولت دکتر احمدی نژاد، تخصيص منابع در اقتصاد حتي المقدور به گونه يي طراحي و اجرا مي شود که منافع و مصالح نخبگان و توده هاي وفادار به قدرت سياسي حاکم برآورده شود. يعني هدف از طراحي و اجراي سياست هاي اقتصادي مانند هدفمند نمودن یارانه ها همانا تحقق اهداف سياسي بخش کوچکي از طبقه سياسي حاکم مي شود. اين يعني اقتصاد در خدمت سياست. تفاوت اين منطق سياسي با منطق اقتصادي در دولت هاي اصلاحات و سازندگي در اين است که مثلاً در آن مقطع حساب ذخيره ارزي تا حد زيادي به 10 درصدي از جامعه تعلق مي گرفت که جزء بورژوازي نوپاي دهه 60 و تثبيت شده دهه 70 بودند ولي در دولت جاری منابع از دست آن 10 درصد تا حدي خارج مي شود و در عوض تا حد زيادي به نورسيدگاني تعلق مي گيرد که در شرف شکل دهي به يک طبقه نوپا هستند و مي توان پيش بيني کرد که چنانچه روندهاي موجود ادامه يابد به بورژوازي مسلط دهه هاي 80 و 90 تبديل شوند. در دوره احمدي نژاد تلاش مي شود اقتصاد در خدمت سياست باشد و نظام اقتصادي در نظام سياسي حک شود در حالي که در دوران بعد از جنگ سعي مي شد بر اساس پيروي از منطق اقتصادي، نظام اقتصادي از زير چتر نظام هاي سياسي، فرهنگي و اخلاقي خارج شود و به عرصه مستقلي بدل شود که از منطق خودش تبعيت مي کند. مراد از نوع رابطه يي که ميان نظام اقتصادي و کليت جامعه مي تواند برقرار باشد همين است. در ساليان پس از جنگ کوشش شد نظام اقتصادي از جامعه فک شود اما در دوره دولت نهم و دهم تلاش شده نظام اقتصادي در نظام سياسي حک شود. حساب ذخيره ارزي را نيز از همين زاويه مي توان بررسي کرد. در دولت اصلاحات بخش مهمي از حساب ذخيره ارزي با اتکا به منطق اقتصادي به بخش خصوصي داده مي شد که انتظار بر اين بود کاراتر عمل مي کند اما در دولت آقای احمدی نژاد منابع حساب ذخيره با اتکا به منطق سياسي به گونه يي تخصيص مي يابد که منافع و مصالح نخبگان و توده هاي وفادار را برآورده سازد.